سخنرانی امیر طیرانی در مراسم یادبود هدی صابر
بسم الله الرحمان رحیم
وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاکِرينَ(۱۴۴ سوره آل عمران)
وقتی که دوستان به من گفتند که در این جلسه صحبت کنم عرض کردم چرا من؟ حق این است که در مورد بحث تاریخ و هشت فراز هزار نیاز هم مثل بحثهای دیگر همکاران و شاگردان آقا هدی طرح بحث کنند که در این مباحث شریک بودند و حضور داشتند، با این حال دوستان از من خواستند که صحبت کنم در نتیجه بحث من ممکن است زیاد با بحث هشت فراز در ارتباط نباشد. ما دوستی ۴۰ سالهای باهم داشتیم. ببخشید که من به ایشان نه شهید میگویم و نه آقا هدی، چون زبانم نمیگردد. درست است ایشان بزرگ ما بود ولی رابطه خیلی نزدیکی باهم داشتیم.
من کم و بیش در جریان بحثهای تاریخ بودهام و دنبال میکردم. بعد از آن هم به لطف دوستان تا حدودی در جریان کارهایشان بوده ام. از من انتظار نداشته باشید تا در مورد هشت فراز صحبت کنم. همان طور که میدانید هشت فراز تاریخی از تنباکو، مشروطه، جنگل، نهضت ملی، انقلاب و بعدهم دو خرداد مورد بررسی درونی قرار گرفته. من چند نکته حاشیهای در این زمینه میگویم و بعد هم عرایضم را تمام میکنم.
یکی بحث بر سر ضرورت این بحثهای تاریخی است؛ از دوجهت، اول این که متاسفانه جامعه ما علی رغم این که بسیار نوستالوژیک فکر میکند و دائم ئر فکر بزرگ کردن گذشتههای خود است، یک جامعه ضد گذشته و ضد تاریخ است و آشنایی به تاریخ ندارد. برای همین است که بعد از گذشته ایام، شخصیتها و در حقیقت ضد شخصیتهایی که در تاریخ معاصر ایران حضور داشتند، فراموش مردم میشوند و شروع میکنند به تمجید از آنها. از محمدرضا پهلوی بگیر تا احمد قوام و تا شخصیتهایی که بهترین جوانان این مملکت را به دیار باقی فرستادند، بهترین سرمایههای ما را از بین بردند و راهگشای ورود استعمار به ایران بودند.
الان وقتی در جوامع گوناگون و بین اقشار مختلف جامعه قرار میگیریم و بحث میکنیم.. یک نمونه را که همین امروز اتفاق افتاد خدمتتان عرض میکنم. همین امروز به طور اتفاقی ۵-۴ نفر از دوستانی که همه تحصیل کرده بودند و در یک محیط فرهنگی مشغول کار بودند سر یک بحث تاریخی بدون هیچ اطلاع و آگاهی اظهار نظر میکردند و از یک طرف طرفداری میکردند. اشکالی ندارد هرکس آزاد است هرچه را میخواهد فکر کن و نظر بدهد اما رویکرد به دشمنان ملت باعث تکرار تجربیات تلخ گذشته خواهد شد، یکبار، دوبار، سهبار...چندبار باید تجربه کنیم و باز همان اشتباهات و همان ضربهها...
گرایشی که هدی به بحث تاریخ داشت نه از باب طرح یکسری مسائل مکرر مطرح شده قدیمی بود. آقا لطفی و خانم صابر و دوستان دیگر میدانند اوایل انقلاب یکی از کارهای دوستان دانشجو این بود که این طور بحثها را مکرر در جمعهای مختلف طرح میکردند که ظاهرا خیلی هم مفید نبود و بعد از گذشت ۳۰ سال از شور اولیه انقلاب هدی به اینجا رسیده بود که جامعهی ما با تاریخ نا آشناست و به همین دلیل مکرر در مکرر اشتباهات گذشتهاش را تکرار میکند. این یک بخش قضیه بود، بخش دوم این است که علی رغم این که تاریخ نویسی در ایران قدمت بسیار زیادی دارد از دوران ابولفضل بیهقی تا به امروز و در دانشگاههای ما چندین و چند دانشگاه هستند که رشته تاریخ را تدریس میکنند اما این گرایش و این رویکرد به تاریخ خیلی به درد جامعهی ما نمیخورد. بحثی را که دوستان راجع به روشمند و ارائه روش در برخورد با مسائل قرآنی مطرح کردند تا آنجایی که من در جریان هستم در بحث هشت فراز هم به طور مبسوط وجود دارد. یکی از ویژگیهای هدی این بود که خیلی خوب میتوانست مسائل را دستهبندی و منظم بکند و ارائه بدهد. در هر زمینهای که بحث میکرد چه سیاسی، چه تحلیل شرایط، چه بحث تاریخی و چه بحث قرآنی.
رشتهی من تاریخ است، کتاب زیاد خواندهام و در کتب تاریخی زیاد چرخ خوردهام اما به واقع این تاریخ خواندن دانشجوها و این چیزی که در سطح عموم رایج است مساله حل نمیکند. زمانی تاریخ میتواند به درد آدم بخورد و برایمان تجربه شود و ما را از مشکلات گذشته بیرون بکشد که بتوانیم روشمند و با چارچوب با مسائل تاریخی و مسائل دیگر برخورد کنیم. این کاری بود که هدی رد هشت فراز انجام داد و برای خود من که یک دانشجوی تاریخ هستم مفید بود. در کلاس هیچ استادی ندیدم، بنده فارغ التحصیل دانشگاه تهران هستم، یعنی مادر دانشگاههای ایران، در هیچکدام از کلاسها و نزد هیچیک از اساتید محترم چنین چارچوبدار و روشمند با مسائل تاریخی برخورد نشده است. این بود کلیتر راجع به تاریخ
اما بحث آیهای که اول خواندم، این آیه در جنگ احد نازل شد هنگامی که لشکریان رسول الله شکست خورده بودند و دامنه کوه پناه برده بودند. شایع شد که رسولالله کشته شدند. جماعت به هم ریخت و هریک از یک طرف پا به فرار گذاشتند. عمربن خطاب فهمید و فریاد کشید و شمشیر کشید که هر کس بگوید محمد کشته شده با همین شمشیر او را میزنم. رسول الله که زخم برداشته بودند عمر را دعوت به سکوت کردند و در همین حین آیهای نازل شد: و ما محمد الا رسول، محمد نبود مگر یک فرستاده، قد خلت من قبله الرسل، قبل از اوهم رسولانی آمده بودند، ا فان او قتل انقلبتم علی اعقابکم، اگر کشته شود یا بمیرد به گذشته باز میگردید. این جا برگشتن شما به گذشته چه تاثیری دارد؟ و من ینقلب علی عقبه فلن ینصرالله شیئا، خدا خودش پاسخ میدهد که این بازگشت شما به ارتجاع قدیمیتان و بازگشت به کفر و الحادی که پیش از رسول داشتنید هیچ ضربهای و هیچ آسیبی برای خدا ایجاد نمیکند. شما هستید که ضرر خواهید کرد و باز به گذشتهی تاریک خود باز میگردید. و سیجزی الله شاکرین، کسانی که شکر نعمت خدا را میکنند و آن پیام واقعی رسول را گرفتند و به شخص رسول بسنده نکردند اینها را خدا پاداش مکفی خواهد داد. عادت ما بر این است که وقتی صدای دوست خودم را میشنوم منقلب میشوم. من یک جمعبندی از این آیه میکنم خطاب به دوستان و کسانی که با هدی رفیق بودند و رابطه داشتند و هنوز هم رابطهشان را حفظ کردند. بحث بر سر هدی یا جسم هدی یا شخص او نیست، این آیه برای رسول خدا میفرماید بحث، بحث پیام است و این پیام در منش و روش هر فرد متبلور میشود.
هدی صابر سه تا نون داشت، نظم، نیاز و نماز. به نظر من به این سه خیلی معتقد بود. ویژگیهای دیگری هم داشته ولی این سه نون را در نظر داشته باشید اگر م این سه نون را که در هدی صابر دیدیم در خودمان متبلور کنیم، کار هدی بیاجر نمانده است. نظمش که روشن است، نیازش پاسخی بود که به مشکلات و گرفتاریهای جامعه داشت و آن هم نه از راه شعار دادن و از راه فریاد زدن. جمعبندی هدی بعد از زندان سال ۸۴ این نهفته است که ما نیاز به چند چیز داریم؛ فکر، تفکر، مطالعه و تعمق بر روی مسائل، انباشت این تفکرات و انباشت دستاوردهای گذشتهمان و سپس آموزش و از این طریق است که جامعه میتواند به بیرون رهنمون شود و اگرنه باقی مسائل بیهوده است. بحث سوم هدی نماز بود یعنی وقتی کسی او را ملی مذهبی خطاب میکرد، واقعا یک فرد مذهبی بود و با نماز عاشقانه رفتار میکرد، تکلیفش نبود. هدی مذهبی واقعی بود و این چیزی است که امروز در برخی دوستان کمرنگ شده است. اگر به هدی صابر علاقهمند هستید این راه و روش اوست. یک ویژگی دیگری هم داشت که فوقالعاده مستقل بود. وقتی شوروی از هم پاشید برخلاف خیلی از دوستان که افسرده شدند هدی گفت خیلی خوب شد، دیگر امید یک عده به خارج از کشور نیست که کسی بیاید و مشکلشان را حل کند و دیگری تئوری بدهد، بریده شد. منظورش چپها بود، حتی چپهای مذهبی هم به شوروی یک گرایشی حالا حداقلی و کم داشتند. این یک نوع برخورد با واقعه تاریخی است که میگوید این اتفاق که افتاد امید مردم قطع شد و حالا باید روی پای خودمان بایستیم و فکر کنیم. این موضوع در همهی موارد صادق است یعنی روی پای خودمان بایستیم، از آموزههای گذشته استفاده کنیم و بدانیم که حق ار بین رفتنی نیست. ”فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الأَرْضِ“ آیه ۱۷ سوره رعد، آن چیزی که به نفع مردم است میماند به شرطی که نفع مردم در کار باشد. کار هدی به نفع مردم و جامعهاش بود. سعی کنیم از منش هدی، رفتار هدی، فکر هدی و نه شخصیت هدی تبعیت کنیم. هدی هم آدم بود مثل ما، حالا آدم گردن کلفتی بود ولی ضعفهایی هم داشت. غیر از خانم فیروزه صابر هیچ کس اندازه من هدی را نمیشناخت. چون من از همه بیشتر با او بودم، هدی صابر آدمی بود مثل همهی ما که ضعفها، قوتها و اشتباهاتی داشت. اما چیزی که میگوییم این است که منش اصلی این فرد در نظمش بود، در کار سنگین بیخستگیاش بود. هدی مجاهد نستوه بود. یعنی کسی که از کار خسته نمیشد. هدی تیپی بود که اگر میخواهید او را بزرگ بدارید روش و منش و کارش را پاس بدارید و اگرنه شخصیت او مثل همهی آدمها است.
هدی صابر از میان ما رفته اما خدای هدی صابر باقی است. بکوشیم با استفاده و تکیه بر آن چیزی که هدی به آن عشق میورزید یعنی خدا، خدای به قول خودش حداکثری، خدایی که همه جا حضور دارد و همه جا حاضر است به این سمت برویم که راه او را ادامه بدهیم. ”وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا“ سوره مریم آیه ۱۵.
تو خاموشی که بخواند؟ تو میروی که بماند؟ که بر نهالک بیبرگ ما ترانه بخواند؟