در نگاه دیگران» شاخه:بینش، روش و منش
پرینت
بازدید: 2680

 منبع: یادنامه پنجمین سالگرد شهادت

محمد کریمی

هنگامی که از فلسفه تاریخ، جان تاریخ و مهر تاریخ سخن گفته می‌شود تاریخ دارای سمتی است که غایتی دارد و در رویکرد توحیدی به تاریخ زمین ازآن صالحان خواهد بود، بااین تفسیر به گفته محمد حنیف نژاد جریان حق از عاشورا تا به امروز هیچ گاه شکست نخورده است بلکه به یک پایان مقطعی می‌رسد و پس از آن بستری می‌شود برای ادامه مسیر در مداری بالاتر، بنابراین تاریخ هیچ گاه نباید تهی از جریانات حق طلب و پیش برندگان عاشقی باشد که در هر شرایطی بار دوران را به دوش می‌کشند و زیست الگوهایی می‌شوند که پس از خود امتداد می‌یابند برای حق طلبی و مبارزه علیه ستم، اما امتداد حنیف کجاست؟ او که در دوران بارکشی کیفی دانشگاه و جنبش دانشجویی در فواصل سالهای 42-39 دوران دانشجوییش را سپری کرد و در مدار مبارزات دانشجویی در مشی مسالمت آمیزش می‌کوشید. حنیف که جز عاشق‌ترین پیش برندگان تاریخ بود و در زمآن‌های که رژیم شاه تمام راه‌های مسالمت آمیز مبارزه را به بن بست کشاند و رنگ خون در عرصه سیاسی کشور در دهه 40 و 50 پاشیده شد با درک صحیح از پارادایم دوران در تضاد خلق – امپریالیسم به سازماندهی یک سازمان خودکفا-تیمی پرداخت که در آن آموزش و کارتوضیح به اعضا برای‌تربیت کادر همه جانبه محورفعالیت‌های مبارزاتی بود.

حنیف نژاد که زمانی در کادر نهضت آزادی فعالیت می‌کرد نبود آموزش در میان اعضا و عدم ارائه یک تحلیل اسلامی از شرایط را از ضعف‌های نهضت برشمرد و سپس با جمع‌بندی مدون از تاریخ و فراز‌های مبارزاتی گذشته، همراه با دیگر بنیان گذاران سازمان 6 وجهی را‌ترسیم نمودند که در آن به تبیین چرایی عدم توفیق جنبش‌های رهایی بخش در ایران پرداختند.

انان معتقد بودند که علل آنکه مبارزات پیشین به پیروزی نمی‌رسند را باید در 1- فقدان رهبری 2- عدم پیچیدگی رهبران در عصر پیچیدگی مبارزه 3- حرفه‌ای نبودن مبارزان 4- فقدان سازماندهی و تشکیلات انقلابی 5- عدم نگاه علمی به دانش مبارزاتی که نتیجه آن حرکت‌های بدون استراتژی و خط مشی بود 6- مبارزات گذشته مکتبی و ایدئولوژیک نبودند باید کندوکاو کرد

کنکاش مجاهدین بنیان گذار هم زمان با پیوند میان جمع‌بندی تاریخ مبارزات مردم ایران و مطالعه جنبش‌های رهایی بخش در فلسطین، ویتنام، کوبا، الجزایر. . . و سعی در کشف سنت‌های حاکم بر مبارزه و فهم متد جنبش‌های رهایی بخش، آنان را به تبیین استراتژی درست در مسیر مبارزه‌ای  پیروز رهنمون ساخت.

حنیف که معتقد بود حفظ نظم انقلابی در سازمان و بقای آن وابسته به کار ایدئولوژیک است همراه با سایر بنیان گذاران با بازتعریف یک اسلام انقلابی و زودودن انگاره‌های فقهی – خرافی از آن گونه‌ای از اسلام مترقی و پیشرو را ارائه دادند که با تبیین گفتمان جامعه بی‌طبقه‌ی توحیدی به عنوان گفتمان دوران ساز حامل ایده و تفکری شدند که از دیدگاه مذهبی به نفی استثمار و نفی سلطه منجر می‌شد که با برجسته نمودن تضاد طبقاتی در آن، آنان را در مدار مبارزات طبقاتی قرار می‌داد.

اما مهم‌ترین رکن از ارکان مبارزاتی حنیف و سایر بنیان گذاران سازمان منش مبارزاتی به سان سرخط تحولات اجتماعی بود. حنیف با منش ویژه خود چه در مرحله سازماندهی، چه در مرحله مبارزه و چه در زندان همراه با سایر اعضا در مقاومت همه جانبه علیه رژیم  و پذیرش همه مسئولیت‌ها برای نجات کادر‌ها منش مبارزاتی را معنا می‌کند و در فصل سرخ شهادت شرافتمندانه مرگ پهلوانانه را بر میگزیند و مدل مبارزاتیش را در تارک تاریخ به ثبت می‌رساند. اما محمد حنیف نژاد که حامل همه شاخصه‌های یک مبارزه پیروز، از تبیین یک گفتمان دوران ساز، شناخت پارادایم دوران و تدوین استراتژی متناسب با آن، سازماندهی در مسیر مبارزه، دغدغه مندی، کوشش و عشق برای حصول به آرمآن‌های سترگ انسانی اش بود دستاوردهای سرشار از مهرش با دو زخم تاریخی مواجه گشت. ابتدا جریان اپورتونیست چپ نمای کودتاگر که با کودتای خونین ایدئولوژیک رزمندگان مجاهد را به جرم اعتقادات مذهبی و ایستادگی بر اصولشان به خاک و خون کشاند وسپس جریان هژمونی طلب پس از انقلاب که در هم آغوشی خیانت بار با صدام، آرمآن‌های ملی و وطن خواهانه بنیان گذاران سازمان را لکه دار کرد.

اگر پیش از انقلاب مجاهدانی هم چون مرتضی صمدیه لباف که با مهرش نمادی از شرافت انقلابی بود، فاطمه امینی رزمنده مجاهدی که مقاومت همه جانبه را در مواجهه با دشمن برمی گزیند و مجید شریف واقفی با ایستادگی بر اصول و وفای به عهد، امتداد حنیف در سیر مبارزه را عهده دار می‌شدند. پس از انقلاب خاصه بعد از تحولات دهه 90 میلادی در سطح جهان و تسلط سرمایه داری و لیبرالیسم مهاجم و تاثیرات فزاینده آن در عرصه سیاسی – فکری – اجتماعی کشورها از جمله ایران، برخی از راست‌های مدرن وطنی با فراموشی منش و مجاهدت‌های بنیان گذاران سازمان علیه شان با عناوین سخیفی قلم فرسایی می‌کند و تحولات سازمان و زخم‌های چرکین پس از شهادت بنیان گذاران را سرنوشت محتوم روش و بینش حنیف قلمداد می‌کنند، اما در این میان هدی صابر با اعاده حیثیت از مجاهدین صدر و تبیین منش، بینش و روش بنیان گذاران، آنان را زیست الگوهای فرادورانی می‌دانست و متد تحولات دوران را از دریچه آرمان داری، دغدمه مندی، پشتکار و جدیت حنیف بررسی می‌نمود.

هدی صابر در جلسات هشت فراز-هزار نیاز با جمع‌بندی دقیق هشت فراز مبارزاتی مردم ایران در تاریخ معاصر از تنباکو تا اصلاحات، تاریخ را نه صرفا از منظر روایت که با تحلیلی دینامیک برای نسل امروز که معتقد بود یتیم و بی‌آموزگار است، آموزگاری می‌کرد و متدولوژی تحولات بنیادین را تبیین می‌نمود. هدی صابر تحولات را منوط به رعایت متد هایی می‌دانست که اگر رعایت شوند تغییرات کیفی و روبه جلو رخ خواهد داد. او مشی را شناور و متناسب با هر دوره، اما منش، بینش و روش را ثابت، فرادورانی و جهان شمول می‌دانست.

هدی صابر عمل اجتماعی حنیف و یارانش را صرفا در مشی و سلاح که در پارادایم 40 و 50 قابل بحث بود محدود نکرد و معتقد بود که ارزش کار حنیف بارکشی کیفی دوران است. او به درستی بدین باور پای فشرد که حنیف در بن بست استراتژیک مبارزه در خرداد 42 مستقل از برزگان و واضعان دوران هم چون آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان و. . . ایده پردازی می‌کند و با جان سختی در پی تحقق ایده هایش رونده است، حنیف در آن سال‌ها با تلقی فاز صفر، مجاهدین را صاحب صلاحیت نمی‌دانست اما بر این باور بود که صلاحیت کسب صلاحیت را دارا هستند و باید با مبارزه‌ای تیمی – خودکفا اعتماد اجتماعی مردم را جلب نماید. آنچه مجاهدین صدر را به زیست الگوهای تمام دورانی بدل می‌کند آرمان داری، جان بر کفی، خوانش عمیق مطالعاتی برای ارائه استراتژی مدون متناسب با دوران، ساده زیستی مطلق، مسئولیت پذیری، مقاومت همه جانبه و تبیین گفتمان مستقل و بومیا ست که اگر هم چون حنیف و یارانش با منش زرین مبارزاتی توامان شود نیل به آرمآن‌های انسانی امکان پذیر است.

اما هدی تنها در مقام توضیح عمل اجتماعی مجاهدین بنیان گذار باقی نماند. او با ارتقا  گفتمانی حنیف جلسات باب بگشا را از بن بست فکری مجاهدین در سال 53 آغاز کرد، مجاهدین در آن سال‌ها و پس از شهادت بنیان گذاران به یک پرسش اساسی در باب توحید رسیدند و آن اینکه خدا چگونه به ماده کانال می‌زند؟ صابر از لزوم رابطه استراتژیک، همه گاهی و مستمر با خدا سخن گفت و سپس چگونگی مواجهه خدا با بحرآن‌های بشر را توضیح داد تا کمک کاری خدای ناظر و موظف را در مسیر تاریخ تبیین کند.

هدی هم چنین معتقد بود که شناخت تضاد هر دوره تاریخی از اهمیت فراوان برای اتخاذ استراتژی مناسب برخوردار است. او بر این باور بود که تضادی که حنیف در آن دست به مبارزه حرفه‌ای زد، تضاد در مدار خلق – امپریالیسم بود که در دلادل آن می‌توان تضاد کار – سرمایه را نیز تعریف نمود و تضاد برجسته دوران کنونی تضاد دمکراسی – فاشیسم است اما هدی خود تضاد در مداری ارتقا یافته‌تر را مطرح می‌کند به عنوان تضاد فیکسیسم – دینامیسم که در آن حاکمان می‌خواهند با ثابت نگاه داشتن و فریز مناسبات ناعادلانه ثروت و سرمایه هم چنان در جهان حکومت کنند و مبارزینی که با پویایی و دینامیسم خود در تمام تاریخ در جهت نابودی مناسبات ناعادلانه مبارزه می‌کنند، در دلادل این تضاد همه تضادهای گذشته تا به امروز از تضاد خلق – امپریالیسم تا تضاد دمکراسی – فاشیسم وجود دارد و انسان هایی که در درون این تضاد در مدار تغییر مناسبات ناعادلانه می‌کوشند انسآن‌های مدار تغییر لقب می‌گیرند.

بی شک هدی صابر امتداد امروزین حنیف بود او که هم چون حنیف با آرمان هایش زیست، مدار گفتمانی حنیف را ارتقا داد، در منش هم سنگ او شد و پهلوانانه زیست ودر فصل سرخ شهادت هم چون حنیف عاشقانه پر کشید. جدیت، پشتکار، نظم و انظباط هدی لقب «چریک مدنی» را برازنده اش کرد تا در مدار مبارزه مدنی نیز دغدغه مندی‌ها و کوششمان برای بهبود اوضا هم چون هدی باشد.

 

مسیر جاری:   صفحه اصلی در نگاه دیگرانبینش، روش و منش
| + -
استفاده از مطالب سایت با ذکر ماخذ مجاز می‌باشد